امروز: شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ ساعت ۰۳:۲۱:۱۶  آخرین بروزرسانی : فروردین ۱۹ام, ۱۳۹۶
آرشیو مطالب
  • تاریخ انتشار خبر : جمعه ۱۱ دی ۱۳۹۴ | کد خبر : 168
  • محسن کوهکن (زادهٔ ۱۳۳۶ در لنجان) نمایندهٔ حوزهٔ انتخابیهٔ لنجان در دورهٔ هفتم مجلس شورای اسلامی بوده‌است. وی پیش‌تر در دورهٔ چهارمنیز نماینده مجلس شورای اسلامی بود.

    همچنین وی به عنوان یکی از اعضای فعال جبهه پیروان خط امام و رهبری در زمینه انجام فعالیت‎های سیاسی مربوط به اصولگرایان طی سال‌های گذشته نقش تاثیرگذاری داشته است. او همچنین دبیر کلی جامعه اسلامی نمایندگان ادوار مجلسرا بر عهده دارد. وی در حال حاضر به عنوان وکیلدر دعاوی حقوقی حضور فعالی دارد.

     

    الف : سمت­هاي خدمتي در مجلس شوراي اسلامي

    ۱-عضو هيأت رييسه مجلس شوراي اسلامي

    ۲- کار پرداز فرهنگي و سخنگوي هيأت رييسه مجلس شوراي اسلامي

    ۳- عضو کميسيون اصل ۹۰ قانون اساسي

    ۴- عضو کميسيون صنايع و معادن مجلس در دوره هشتم

    ۵- عضو شوراي عالي فن آوري اطلاعات مجلس شوراي اسلامي

    ۶- عضو کميته حقوقي هيأت رييسه

    ۷- مسئول کميته سفرهاي خارجي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي

    ۸- عضو کميسيون تلفيق بودجه

    ۹- رئيس گروه دوستي پارلماني ايران و ليبي و گروه ايران و ايتاليا

    ب: سوابق کاري و فعاليت هاي اجتماعي(در طول سال هاي ۱۳۹۰ – ۱۳۵۶)

    ۱- معلم (تدريس در مدارس شهرستان لنجان و اصفهان)

    ۲- عضو شوراي فرماندهي سپاه شهرستان و ناحيه لنجان

    ۳- دبير حزب جمهوري اسلامي شهرستان لنجان

    ۴- معاون فرماندار لنجان

    ۵- فرماندار فارسان

    ۶- فرماندار بروجن

    ۷- معاون آموزشي اداره کل آموزش و پرورش چهار محال و بختياري

    ۸- عضو شوراي کميته امداد استان چهار محال و بختياري

    ۹- نماينده دوره چهارم مجلس شوراي اسلامي

    ۱۰- دبير کل اتاق بازرگاني و صنايع و معادن تهران

    ۱۱- معاون اجرايي و امور مجلس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران و رئيس اتاق مشترک بازرگاني ايران و ليبي

    ۱۲- وکيل پايه يک دادگستري در تهران

    ۱۳- نماينده دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي

    ۱۴- نماينده دوره هشتم مجلس شوراي اسلامي

     


    به بهانه فرا رسیدن عید نوروز به سراغ محسن کوهکن نماینده مردم شهرستان لنجان در مجلس شورای اسلامی رفتیم و گفت وگویی متفاوت در خصوص ریزه‌کاری‌های زندگی این نماینده مجلس با او داشتیم که در ادامه این گفت و گو را می خوانید:
    از دوران کودکی‌ و نوجوانی تان برایمان بگویید و اینکه بیشتر چه تفریح و سرگرمی داشتید؟
    من متولد زرین شهر هستم و در یکی دو سال اول بخاطر اینکه مرحوم پدرم محل کارشان را تهران انتخاب کردند به تهران نقل مکان کردیم و خوب در خاطرم هست در آن زمان در شهر ری در خیابانی که بهه خیابان بهنام و یا همان آرد ایران معروف بود در طبقه دوم ساختمانی به عنوان مستاجر زندگی را شروع کردیم. پدر من معمار محلی بود و در حد خودمان وضع زندگی بدی نداشتیم و مرحوم پدرم در نارمک، تهران پارس به ساخت و ساز منازل مسکونی مشغول بودند البته آن زمان وضعیت به شکلی بود که آپارتمان ساخته نمی شد و زمین و تقاضا به حدی بود که ایشان ابتدای سال بطور مثال ۳ پلاک ۲۰۰ متری را پیش خرید می کردند و در قالب خانه های ویلایی می ساختند و در پایان سال ان را به فروش می رساند. در این میان تعداد قابل توجهی از همشهریان زرین شهری که اقلب به شهر ری می آمدند به دلیل حسی که مرحوم پدرم به
    همشهریان خود داشتند و بارها نیز می گفتند زرین شهری هایی که به تهران می آیند باید صاحب خانه شوند؛ از این جهت منازل در اختیار بسیاری از کسانی که از زرین شهر به تهران مهاجرت می کردندد میگذاشتند. خاطرم هست زمینی به مساحت حدود صد متر بود را برای زندگی خودمان ساختند که دارای حیاطی کوچک، حوض، آب انبار، آشپزخانه و سرویس بهداشتی، دو اتاق کوچک در طبقه همکف و دو اتاق در طبقه اول با یک ایوان بود و کسی که در طبقه دوم زندگی می کرد باید از آشپزخانه و.. به صورت مشترک استفاده می کردند و این مطلب را از این جهت یاداور شدم که ببینیم امروز انتظارات ما و سطح زندگی از نظر توقعات به کجا رسیده است. باید بگویم در آن زمان عمدتاً تفریح‌هایی که بچه‌ها داشتند کم‌هزینه بود، گاهی یک توپ پلاستیکی به‌صورت شریکی می‌خریدیم فوتبال بازی می‌کردیم یا یکی از کارهایی که بسیار مرسوم بود و در حال حاضر به دست فراموشی سپرده شده است «بادبادک‌بازی» بود که با خرید چند حصیر و یک کاغذ و نخ قرقره‌ای بادبادک درست کرده و هوا می‌کردیم. خوب یادم هست که در همسایگی ما مرحوم حاج آقای موسوی همدانی از مبارزان انقلاب ساکن بودند که یکی از فرزندانشان قبل از انقلاب به دست ساواک به شهادت رسیده بودند و به واسطه روحیه ای که پدر بنده داشتند بسیار باهم صمیمی بودند. هیچگاه فراموش نمیکنم که در روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مرحوم پدرم جزء کسانی بودند که در تهران مضروب شدند و خاطرم هست ایام محرم بود که با لباسی پاره و خونین به منزل بازگشتند مرحوم پدر از همان دوران خصومتی خاص با رژیم پهلوی داشتند و با شهامت تمام، عکس سال ۴۲ امام خمینی(ره) را قاب گرفته بودند و در منزل نگهداری
    می کردند. من دوران ابتدایی را در دبستان دولتی صدوق مشغول به تحصیل شدم و کلاس هفتم تا نهم آن زمان را در شهر ری در دبیرستان ملی شمس به پایان رساندم تا اینکه در سال ۱۳۵۰ ما به زرینن شهر بازگشتیم و در دبیرستان حافظ مشغول به تحصیل شدم و در سال ۵۳ دیپلم گرفتم.
    از دوران جوانی خود برایمان بگویید و اینکه به چه شغلی مشغول شدید؟
    در سال ۵۳ پس از آنکه دیپلم گرفتم، وارد تربیت معلم شدم بعد از آن ما تنها دوره ای بودیم که سربازی اعزام شدیم و به خدمت سربازی یکساله رفتیم؛ که با شروع انقلاب مصادف شد و بعد از انقلاب زمانیی که بحث کمیته و انتظامات بود با کمک دیگر دوستان جزء تشکیل دهندگان سپاه بودیم و سال ۶۱ از من برای معاونت فرمانداری دعوت شد که از سپاه استعفا دادیم و حدود ۲ سال معاون فرماندار بودم.پس از آن سال ۶۳ در استان چهار محال و بختیاری فرمانداری فارسان را عهده دار شدم، بعد فرمانداری بروجن و پس از معاون اداره کل آموزش و پرورش چهار محال و بختیاری بودم، مدتی عضو شورای کمیته امداد چهار محال و بختیاری بودم که بخشی از آن را از استان اصفهان به چهار محال و بختیاری تردد
    داشتیم. مدتی در اصفهان و دبیرستان حافظ به تدریس مشغول شدم و نهایتا دور چهارم مجلس به مجلس ورود پیدا کردم.پس از دوره چهارم ۸ سال در اتاق بازرگانی، صنایع و معادن به عنوان دبیرکل و معاونن اجرایی و امور مجلس بودم و مجددا در دوره هفتم به مجلس ورود پیدا کردم. پس از آن بعد از بازخریدی از آموزش و پرورش در دوره ای ۴ ساله به رشته و کار اصلی که کار وکالت بود البته در سطح کم حجم مشغول شدم و نهایتا دوره دهم به فرمان مردم شهرستان لنجان توفیق داریم در مجلس دهم حضور داشته باشم و امید است بتوانیم وظایفه ای به عهده بنده قرار داده اند به خوبی به سرمنزل مقصود برسانیم.
    چطور با همسرتان آشنا شدید و در آن دوران چند سال داشتید؟
    باید بگویم آن زمان شهرها کوچک بودن و همه یکدیگر را به خوبی می شناختند و خانواده ایشان که حق فراوانی به گردن من دارند جزء خانواده های متدین زرین شهر به شمار می آمدند و پدرشان به دیانتت در شهر معروف بودند. همچنین بنده با یکی از برادرهای ایشان هم سال بودم و به واسطه کار در اموزش پرورش دوست بودم و به همین علت من از طریق برادرشان جلو رفتم و خیلی ساده من از بردار ایشان سؤال کردم شما من را می‌شناسید خواهر خودتان را هم خوب می‌شناسید به نظر شما ما به درد هم می‌‌خوریم یا خیر؟ ایشان هم با این‌که آن زمان جوان
    بودند جواب دادند و گفت بررسی می‌کنم، و جواب را به شما می‌گویم بعد از چند روز گفتند من پاسخم مثبت است و پس از حرف ایشان با خانواده اقدام کردم و به خواستگاری رفتیم.خوب یادم هست که منن ۲۲ سال و همسرم نزدیک به ۱۵ سال داشتند.
    در خصوص مراسم عروسی‌تان برایمان بگویید این مراسم به چه شکل برگزار شد؟
    باید بگویم ما مراسم عروسی برگزار نکردیم. در همان جلسه اول که به خواستگاری رفتیم به دلیل شناخت خانواده‌ها از یکدیگر خطبه عقد و محرمیت ما توسط آیت الله رهبر باجناق بنده خوانده شد و بعد ازز آن یک عقد ساده گرفتیم که اقوام درجه‌یک هریک از خانواده ها در آن حضور داشتند. بعد از یکسال که عقد بودیم با یک سفر مشهد زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
    اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگی‌تان به چه شکل بود؟
    به خاطر دارم که در منزل پدر زندگی مشترکمان را شروع کردیم در آن زمان دو اتاق در طبقه دوم منزل پدری بود که در آنجا ساکن شدیم و چندین سال هم در منزل پدر بودیم تا زمانی که به دلیل مسائلل کاری به بروجن و.. رفتیم. این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که ما همواره باید قدردان پدر و مادر و همچنین پدر و مادر همسر خود باشیم.جا دارد بگویم بنده هر زمان سرمزار حاضر می شوم مقید هستم بر سر قبر پدر خانم و
    مادر خانم خود حاضر شوم چراکه هیچگونه حتی یک نقطه کمرنگ دلخوری و یا درشت گویی و.. از آنها به یاد ندارم و احساس من این است که سراپا به گردن من حق دارند و از این جهت می گویم کهه خانواده هایی که داماد و یا عروس دارند سعی کنند با آنها با خوبی و روی خوش برخورد کنند و در مواقعی که مسائل و مشکلاتی نیز به وجود می آید مسائل را به خوبی و روی خوش مرتفع کنند.
    با توجه به مشغله‌هایی که دارید، در کارهای منزل به همسرتان کمک می‌کنید؟
    من معتقدم وظیفه مرد کمک به همسر است و از این جهت من مقید هستم تا آن میزان که وقت اجازه می‌دهد به‌عنوان وظیفه کمک ایشان بکنم (خنده) عموماً در جمع کردن سفره و به‌خصوص در شستنن ظرف‌ها کمک می‌کنم.
    شما چند فرزند دارید و فرزندانتان به چه کاری مشغول هستند؟
    سه فرزند دارم یک دختر و دو پسر، دخترم که فرزند آخر من است خانه دار است و فرزند اولم کارمند شرکتی غیر دولتی در اصفهان است که کارهای حقوقی انها را انجام می دهد.فرزند دومم باید بگویمم زمانی که کار وکالت می کردم نزد خودم بود و در حال حاضر به لحن امروز بیکار است، اما چون سالهای قبل در یکی از دفاتر فروش سایپا مشغول بود و به دلایلی خاص آنجا را رها کرد و امروز به علت اینکه قبلا در سایپا مشغول بود به دنبال بازگشت به آنجاست تا مشغول شود که هنوز موفق نشده است.باید بگویم در کل زندگی فرزندانم معمولی است.
    آیا فرزندانتان نیز زود ازدواج کرده‌اند؟
    همه در سن پایین ازدواج کردند فرزند دخترم زیر ۱۷ سال و پسرانم نیز بین ۲۰ تا ۲۲سالگی ازدواج کردند.
    آیا عروسی فرزندانتان نیز به‌سادگی مراسم ازدواج شما برگزار شد؟
    سعی کردم که این‌گونه باشد و مراسم ازوداج آنها در حد اقشار متوسط جامعه بود. در خصوص مهریه هم در حد معقول که در جامعه عرف هست در نظر گرفتیم و بحث های چندهزار سکه و… هرگز نبودهه است.
    چند تا نوه دارید و رابطه تان با آنها چگونه است؟
    سه نوه قدونیم‌قد دختر دارم که خیلی هم دوستشان دارم به حدی که عزیزتر از بچه ها هستند.
    با توجه به مشغله‌هایی که دارید اگر وقت خالی داشته باشید، عموماً به چه کاری مشغول می‌شوید؟
    باید بگویم با توجه به اینکه حجم مکاتبات و نام های دریافتی بسیار بالاست زمان های خالی را صرف اینکار میکنم.چون حجم نامه ها و مکاتبات در حدی است که واقعا وقت آزادی برای من باقی نمی گذارد.
    همسرتان هیچ‌وقت از اینکه شما زیاد کار می‌کنید گله‌ای نکرده‌اند؟
    باید بگویم تقریباً صد درصد زحمات بزرگ کردن بچه‌ها را همسرم کشیدند و با سختی های کار من کنار آمدند و ایشان تنهایی از پس خیلی از کار‌ها برآمدند و واقعا هیچگاه گلایه ای به من نکردند.
    وقتی دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلاف‌نظر عوا پیش می‌آید، شما عموماً چگونه این اختلاف نظرها را حل می‌کنید؟
    ما همواره سعی کرده ایم زندگی را سخت نگریم و از سوی دیگر خود را خیلی در مسائل مالی و تجملات و اینگونه دغده های فکری که برخی برای خودشان مشغله درست میکنند و باعث برخی مشکلاتت در زندگی های امروزی می شود گرفتار نکنیم.
    چه رسومی از نوروز کودکی تان به یاد دارید و عموماً برنامه شما برای ایام عید نوروز به چه شکل است؟
    خرید لباس نو یکی از آداب‌ورسوم عید نوروز در زمان کودکی ما بود که دیگر نمی توان گفت این رسم به حد آن زمان باقی مانده چراکه زمانی که کودک و نوجوان بودیم اساسا خرید کفش ولباس نو مختصص شب عید بود و زمانی که یک دست کفش و لباس برای ما خریداری می شد بطوری با آنها رفتار می کردیم تا سال بعد می رسید و غیر از امروز بود که خرید کفش و لباس زمان و تعداد خاصی ندارد و به مانند گذشته نیست. در تعطیلات ایام نوروز بیشتر به دید و بازدید مشغول هستم و سعی میکنیم متعهد به بازدید فامیل باشم.

    نظرات کاربران در "زندگی نامه"

    نظرات برای این مطلب بسته شده است.


    Sorry, the comment form is closed at this time.

    مطـالب تصادفــی
    شبکه های اجتماعی