امروز: دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ ساعت ۰۰:۲۴:۱۰  آخرین بروزرسانی : فروردین ۷ام, ۱۳۹۶
آرشیو مطالب
  • تاریخ انتشار خبر : دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر : 2371
  • به بهانه فرا رسیدن عید نوروز به سراغ محسن کوهکن نماینده مردم شهرستان لنجان در مجلس شورای اسلامی رفتیم و گفت وگویی متفاوت در خصوص ریزه‌کاری‌های زندگی این نماینده مجلس با او داشتیم که در ادامه این گفت و گو را می خوانید: از دوران کودکی‌ و نوجوانی تان برایمان بگویید و اینکه بیشتر چه […]

    به بهانه فرا رسیدن عید نوروز به سراغ محسن کوهکن نماینده مردم شهرستان لنجان در مجلس شورای اسلامی رفتیم و گفت وگویی متفاوت در خصوص ریزه‌کاری‌های زندگی این نماینده مجلس با او داشتیم که در ادامه این گفت و گو را می خوانید:
    از دوران کودکی‌ و نوجوانی تان برایمان بگویید و اینکه بیشتر چه تفریح و سرگرمی داشتید؟
    من متولد زرین شهر هستم و در یکی دو سال اول بخاطر اینکه مرحوم پدرم محل کارشان را تهران انتخاب کردند به تهران نقل مکان کردیم و خوب در خاطرم هست در آن زمان در شهر ری در خیابانی که به خیابان بهنام و یا همان آرد ایران معروف بود در طبقه دوم ساختمانی به عنوان مستاجر زندگی را شروع کردیم. پدر من معمار محلی بود و در حد خودمان وضع زندگی بدی نداشتیم و مرحوم پدرم در نارمک، تهران پارس به ساخت و ساز منازل مسکونی مشغول بودند البته آن زمان وضعیت به شکلی بود که آپارتمان ساخته نمی شد و زمین و تقاضا به حدی بود که ایشان ابتدای سال بطور مثال ۳ پلاک ۲۰۰ متری را پیش خرید می کردند و در قالب خانه های ویلایی می ساختند و در پایان سال ان را به فروش می رساند. در این میان تعداد قابل توجهی از همشهریان زرین شهری که اقلب به شهر ری می آمدند به دلیل حسی که مرحوم پدرم به
    همشهریان خود داشتند و بارها نیز می گفتند زرین شهری هایی که به تهران می آیند باید صاحب خانه شوند؛ از این جهت منازل در اختیار بسیاری از کسانی که از زرین شهر به تهران مهاجرت می کردند میگذاشتند. خاطرم هست زمینی به مساحت حدود صد متر بود را برای زندگی خودمان ساختند که دارای حیاطی کوچک، حوض، آب انبار، آشپزخانه و سرویس بهداشتی، دو اتاق کوچک در طبقه همکف و دو اتاق در طبقه اول با یک ایوان بود و کسی که در طبقه دوم زندگی می کرد باید از آشپزخانه و.. به صورت مشترک استفاده می کردند و این مطلب را از این جهت یاداور شدم که ببینیم امروز انتظارات ما و سطح زندگی از نظر توقعات به کجا رسیده است. باید بگویم در آن زمان عمدتاً تفریح‌هایی که بچه‌ها داشتند کم‌هزینه بود، گاهی یک توپ پلاستیکی به‌صورت شریکی می‌خریدیم فوتبال بازی می‌کردیم یا یکی از کارهایی که بسیار مرسوم بود و در حال حاضر به دست فراموشی سپرده شده است «بادبادک‌بازی» بود که با خرید چند حصیر و یک کاغذ و نخ قرقره‌ای بادبادک درست کرده و هوا می‌کردیم. خوب یادم هست که در همسایگی ما مرحوم حاج آقای موسوی همدانی از مبارزان انقلاب ساکن بودند که یکی از فرزندانشان قبل از انقلاب به دست ساواک به شهادت رسیده بودند و به واسطه روحیه ای که پدر بنده داشتند بسیار باهم صمیمی بودند. هیچگاه فراموش نمیکنم که در روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مرحوم پدرم جزء کسانی بودند که در تهران مضروب شدند و خاطرم هست ایام محرم بود که با لباسی پاره و خونین به منزل بازگشتند مرحوم پدر از همان دوران خصومتی خاص با رژیم پهلوی داشتند و با شهامت تمام، عکس سال ۴۲ امام خمینی(ره) را قاب گرفته بودند و در منزل نگهداری
    می کردند. من دوران ابتدایی را در دبستان دولتی صدوق مشغول به تحصیل شدم و کلاس هفتم تا نهم آن زمان را در شهر ری در دبیرستان ملی شمس به پایان رساندم تا اینکه در سال ۱۳۵۰ ما به زرین شهر بازگشتیم و در دبیرستان حافظ مشغول به تحصیل شدم و در سال ۵۳ دیپلم گرفتم.
    از دوران جوانی خود برایمان بگویید و اینکه به چه شغلی مشغول شدید؟
    در سال ۵۳ پس از آنکه دیپلم گرفتم، وارد تربیت معلم شدم بعد از آن ما تنها دوره ای بودیم که سربازی اعزام شدیم و به خدمت سربازی یکساله رفتیم؛ که با شروع انقلاب مصادف شد و بعد از انقلاب زمانی که بحث کمیته و انتظامات بود با کمک دیگر دوستان جزء تشکیل دهندگان سپاه بودیم و سال ۶۱ از من برای معاونت فرمانداری دعوت شد که از سپاه استعفا دادیم و حدود ۲ سال معاون فرماندار بودم.پس از آن سال ۶۳ در استان چهار محال و بختیاری فرمانداری فارسان را عهده دار شدم، بعد فرمانداری بروجن و پس از معاون اداره کل آموزش و پرورش چهار محال و بختیاری بودم، مدتی عضو شورای کمیته امداد چهار محال و بختیاری بودم که بخشی از آن را از استان اصفهان به چهار محال و بختیاری تردد
    داشتیم. مدتی در اصفهان و دبیرستان حافظ به تدریس مشغول شدم و نهایتا دور چهارم مجلس به مجلس ورود پیدا کردم.پس از دوره چهارم ۸ سال در اتاق بازرگانی، صنایع و معادن به عنوان دبیرکل و معاون اجرایی و امور مجلس بودم و مجددا در دوره هفتم به مجلس ورود پیدا کردم. پس از آن بعد از بازخریدی از آموزش و پرورش در دوره ای ۴ ساله به رشته و کار اصلی که کار وکالت بود البته در سطح کم حجم مشغول شدم و نهایتا دوره دهم به فرمان مردم شهرستان لنجان توفیق داریم در مجلس دهم حضور داشته باشم و امید است بتوانیم وظایفه ای به عهده بنده قرار داده اند به خوبی به سرمنزل مقصود برسانیم.
    چطور با همسرتان آشنا شدید و در آن دوران چند سال داشتید؟
    باید بگویم آن زمان شهرها کوچک بودن و همه یکدیگر را به خوبی می شناختند و خانواده ایشان که حق فراوانی به گردن من دارند جزء خانواده های متدین زرین شهر به شمار می آمدند و پدرشان به دیانت در شهر معروف بودند. همچنین بنده با یکی از برادرهای ایشان هم سال بودم و به واسطه کار در اموزش پرورش دوست بودم و به همین علت من از طریق برادرشان جلو رفتم و خیلی ساده من از بردار ایشان سؤال کردم شما من را می‌شناسید خواهر خودتان را هم خوب می‌شناسید به نظر شما ما به درد هم می‌‌خوریم یا خیر؟ ایشان هم با این‌که آن زمان جوان
    بودند جواب دادند و گفت بررسی می‌کنم، و جواب را به شما می‌گویم بعد از چند روز گفتند من پاسخم مثبت است و پس از حرف ایشان با خانواده اقدام کردم و به خواستگاری رفتیم.خوب یادم هست که من ۲۲ سال و همسرم نزدیک به ۱۵ سال داشتند.
    در خصوص مراسم عروسی‌تان برایمان بگویید این مراسم به چه شکل برگزار شد؟
    باید بگویم ما مراسم عروسی برگزار نکردیم. در همان جلسه اول که به خواستگاری رفتیم به دلیل شناخت خانواده‌ها از یکدیگر خطبه عقد و محرمیت ما توسط آیت الله رهبر باجناق بنده خوانده شد و بعد از آن یک عقد ساده گرفتیم که اقوام درجه‌یک هریک از خانواده ها در آن حضور داشتند. بعد از یکسال که عقد بودیم با یک سفر مشهد زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
    اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگی‌تان به چه شکل بود؟
    به خاطر دارم که در منزل پدر زندگی مشترکمان را شروع کردیم در آن زمان دو اتاق در طبقه دوم منزل پدری بود که در آنجا ساکن شدیم و چندین سال هم در منزل پدر بودیم تا زمانی که به دلیل مسائل کاری به بروجن و.. رفتیم. این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که ما همواره باید قدردان پدر و مادر و همچنین پدر و مادر همسر خود باشیم.جا دارد بگویم بنده هر زمان سرمزار حاضر می شوم مقید هستم بر سر قبر پدر خانم و
    مادر خانم خود حاضر شوم چراکه هیچگونه حتی یک نقطه کمرنگ دلخوری و یا درشت گویی و.. از آنها به یاد ندارم و احساس من این است که سراپا به گردن من حق دارند و از این جهت می گویم که خانواده هایی که داماد و یا عروس دارند سعی کنند با آنها با خوبی و روی خوش برخورد کنند و در مواقعی که مسائل و مشکلاتی نیز به وجود می آید مسائل را به خوبی و روی خوش مرتفع کنند.
    با توجه به مشغله‌هایی که دارید، در کارهای منزل به همسرتان کمک می‌کنید؟
    من معتقدم وظیفه مرد کمک به همسر است و از این جهت من مقید هستم تا آن میزان که وقت اجازه می‌دهد به‌عنوان وظیفه کمک ایشان بکنم (خنده) عموماً در جمع کردن سفره و به‌خصوص در شستن ظرف‌ها کمک می‌کنم.
    شما چند فرزند دارید و فرزندانتان به چه کاری مشغول هستند؟
    سه فرزند دارم یک دختر و دو پسر، دخترم که فرزند آخر من است خانه دار است و فرزند اولم کارمند شرکتی غیر دولتی در اصفهان است که کارهای حقوقی انها را انجام می دهد.فرزند دومم باید بگویم زمانی که کار وکالت می کردم نزد خودم بود و در حال حاضر به لحن امروز بیکار است، اما چون سالهای قبل در یکی از دفاتر فروش سایپا مشغول بود و به دلایلی خاص آنجا را رها کرد و امروز به علت اینکه قبلا در سایپا مشغول بود به دنبال بازگشت به آنجاست تا مشغول شود که هنوز موفق نشده است.باید بگویم در کل زندگی فرزندانم معمولی است.
    آیا فرزندانتان نیز زود ازدواج کرده‌اند؟
    همه در سن پایین ازدواج کردند فرزند دخترم زیر ۱۷ سال و پسرانم نیز بین ۲۰ تا ۲۲سالگی ازدواج کردند.
    آیا عروسی فرزندانتان نیز به‌سادگی مراسم ازدواج شما برگزار شد؟
    سعی کردم که این‌گونه باشد و مراسم ازوداج آنها در حد اقشار متوسط جامعه بود. در خصوص مهریه هم در حد معقول که در جامعه عرف هست در نظر گرفتیم و بحث های چندهزار سکه و… هرگز نبوده است.
    چند تا نوه دارید و رابطه تان با آنها چگونه است؟
    سه نوه قدونیم‌قد دختر دارم که خیلی هم دوستشان دارم به حدی که عزیزتر از بچه ها هستند.
    با توجه به مشغله‌هایی که دارید اگر وقت خالی داشته باشید، عموماً به چه کاری مشغول می‌شوید؟
    باید بگویم با توجه به اینکه حجم مکاتبات و نام های دریافتی بسیار بالاست زمان های خالی را صرف اینکار میکنم.چون حجم نامه ها و مکاتبات در حدی است که واقعا وقت آزادی برای من باقی نمی گذارد.
    همسرتان هیچ‌وقت از اینکه شما زیاد کار می‌کنید گله‌ای نکرده‌اند؟
    باید بگویم تقریباً صد درصد زحمات بزرگ کردن بچه‌ها را همسرم کشیدند و با سختی های کار من کنار آمدند و ایشان تنهایی از پس خیلی از کار‌ها برآمدند و واقعا هیچگاه گلایه ای به من نکردند.
    وقتی دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلاف‌نظر عوا پیش می‌آید، شما عموماً چگونه این اختلاف نظرها را حل می‌کنید؟
    ما همواره سعی کرده ایم زندگی را سخت نگریم و از سوی دیگر خود را خیلی در مسائل مالی و تجملات و اینگونه دغده های فکری که برخی برای خودشان مشغله درست میکنند و باعث برخی مشکلات در زندگی های امروزی می شود گرفتار نکنیم.
    چه رسومی از نوروز کودکی تان به یاد دارید و عموماً برنامه شما برای ایام عید نوروز به چه شکل است؟
    خرید لباس نو یکی از آداب‌ورسوم عید نوروز در زمان کودکی ما بود که دیگر نمی توان گفت این رسم به حد آن زمان باقی مانده چراکه زمانی که کودک و نوجوان بودیم اساسا خرید کفش ولباس نو مختص شب عید بود و زمانی که یک دست کفش و لباس برای ما خریداری می شد بطوری با آنها رفتار می کردیم تا سال بعد می رسید و غیر از امروز بود که خرید کفش و لباس زمان و تعداد خاصی ندارد و به مانند گذشته نیست. در تعطیلات ایام نوروز بیشتر به دید و بازدید مشغول هستم و سعی میکنیم متعهد به بازدید فامیل باشم.

  • برچسب ها :
  • نظرات کاربران در "آن روی سکه زندگی محسن کوهکن مرد عرصه سیاست"
    مطـالب تصادفــی
    شبکه های اجتماعی